مخالفان اسلام و قرآن، کمونیستها و احزاب غیردینی سالهای متمادی با نام دفاع از حق ملّی و منافع زحمتکشان، آزادی زن، حقوق بشر و انواع شعارهای دهن‌پرکن درصدد مسخ فرهنگ ملّی برآمدند. زمانی به تناسب شرایط جهانی دم از مبارزه با امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی می‌زدند و اینطور در بوقهایشان می‌دمیدند که رهائی توده‌‌های محروم در گرو نابودی امپریالیسم و حکومتهای دیکتاتوری و ضدّخلقی است همچنانکه حالا با توجه به شرایط فعلی جهان دم از حقوق و بشر به رهبری امپریالیسم در حال مرگ و احتضار دیروزی می‌زنند و برای تقرّب به ساحت مقدّسش!! دست و پا می‌شکنند و هر کدام بیشتر از دیگری در صدد اثبات وفاداری و سپردن تعهد همکاری و نوکری است و توجیه این چرخش صد و هشتاد درجه نیز برایشان سخت نیست چون می‌گویند در سایه‌ی «سازمان ملل» حاکمیت واحد جهانی که شبیه حکومت برابری کمونیستی است تحقّق جبری می‌یابد. روزی به بهانه‌ی کهنه شدن، دین را از جامعه می‌زدودند و دیندار را مرتجع و کهنه‌پرست معرفی می‌کردند؛ گویا نشانه هر نادرستی، کهنه‌بودن و تازه‌بودن دلیل بر خوب بودن است به همین دلیل بر خلاف حرکتهای چپ لیبرالی بدعتی تازه آفریدند و نوکری شرق و کمونیسم را به جان خریدند و عقاید پوسیده، لنین و مائو رهبران کشتار و وحشت را چون ره‌آوردی نجات، سوغاتی مردمی ستمدیده و محروم کردند. اما واقعیت همه اینها همین بود که هویدا شد. اینها نسخ شدگان افکار شیطانی در نبردی دیگر رویاروی حق بودند لذا وقتی حنای کمونیست بی‌رنگ شد برای دشمنی با فرهنگ مردم در صدد رونق بخشیدن و تجدید کردن اعیاد کهنه ملّی برآمدند.

آری طرفداران ترقّی و پیشرفت راه چاره را در عقبگرد و ارتجاع یافتند و برای تحقق این امر گوی سبقت را از هر مرتجعی ربوده‌اند گویند این فرهنگ کهن کرد است گویا ایران در آغاز فقط مال «کردها» بوده است.

راستی کسانی که گمراه می‌شدند دچار حماقت نیز می‌گردند. 1400 سال است اسلام فرهنگ این ملت است به بهانه کهنه بودن آن را از جامعه زدودند و برای نابودیش تلاش بسیار کردند تا جایی که در صدد احیای مراسمهای خرافی، تاریخ کهن را به نام فرهنگ ملّی جا زدند.
مسلمانان: ای کسانی که بخاطر ظلمهای ملّی و مشکلات عدیده دیگر، در تنگنا افتاده‌اید هوشیار باشید، دین شما هویت شماست؛ شخصیت و شرف شماست؛ آن را به آسانی از دست ندهید ملت کرد اگر تاریخ دارد، اخلاق و منشی دارد، تمدن و فرهنگی دارد برای خود شخصیت و گذشته‌ای دارد در سایه اسلام از آن بهره‌مند شده است مگذارید بی‌دینها، ملحدها و دنباله‌روان گمراه آنها از اهل بدع، این ذلت پذیران حق فروش، این آخرین سفید پروردگار را از شما بگیرند حاکمان ظالم حقوق سیاسی و ملّی کرد را نادیده گرفته‌اند ولی اینها می‌خواهند شخصیت و هویت شما را در سایه دروغ و شایعات، بسیار زیرکانه از شما بگیرند.
برای عزت و سربلندی ملت کرد، به اسلام راستین برگردیم، از قرآن و سنّت پاک رسول الله (ص) با فهم و درک سلف صالح امت اسلام مدد جوئیم و دست رد بر سینه تمام کسانی که هر روز در رنگی برای ما خودآرائی می‌کنند بزنیم، آنگاه در تلاشی بی‌وقفه با یک حرکت مستمر و بر اساس صراط مستقیم پروردگار سعادت دو جهان خویش را تضمین نماییم.

مقدّمه

نبرد میان حق و باطل تا آن هنگام که خداوند به انهدام این هستی بپردازد و کارنامه آن را در هم پیچد، برپا است، و پیروی جماعاتی از امت محمد ح از اباطیل اهل باطلی همچون یهود، نصاری، مجوسیان، بت‌پرستان و غیر ایشان، و بقا و ماندگاری طایفه‌ای از این امت بر حق، علیرغم تمامی فشار و آزار و اذیتها، همگی از سنّتهای مقدر خداوند است.

اقوامی از امت محمد -صلی الله علیه وسلم- از حق به باطل روی آورده و به تغییر و تبدیل دینشان پرداخته‌اند، که از مهمترین مظاهر و اشکال این تغییر و تبدیل، انکار دین رسول خدا و پیروی کردن از دشمنان در هر ریز و درشتی است به اسم ترقّی و تقدم، تمدن و پیشرفت و تحت شعارهای همزیستی مسالمت آمیز (با کفار)، برادری انسانها، نظم نوین جهانی، جهانی سازی وشعارات براق و فریبنده دیگر.

و مسلمانان غیور این درد فاجعه بار را در اکثریت امت- مگر آنکه خدا مشمول رحمتش قرار داده باشد- مشاهده می‌کند و به عینه می‌بیند که تا آنجا پیش رفته که در عبادات دینی و خصوصی‌ترین عادات و تقالید کفار از آنها پیروی می‌کنند.

و رسول خدا (ص) از این امر خبر داده و می‌فرماید: «از راه و روش کسانی که قبل از شما بوده‌اند، وجب به وجب و ذراع به ذراع پیروی خواهید کرد، حتی اگر به سوراخ سوسماری بخزند شما هم به دنبالشان روانه خواهید گشت» عرض کردند ای رسول خدا آیا منظورتان یهود و نصاری است؟ فرمود: آری پس چه کسانی.» و در روایتی دیگر آمده که عرض کردند: منظورتان فارس و روم است؟ فرمود: پس چه کسانی غیر از آنها می‌تواند باشد.»

ولی در حدیث دیگر خبر داده‌اند که: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِی قَائِمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ أَوْ خَالَفَهُمْ حَتَّى یَأْتِیَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ عَلَى ذَلِکَ» (در هر زمانه‌ای طایفه‌ای از امت من به انجام امیر دین و شریعت خداوند بپا خاسته‌اند، ترک یاری ایشان از سوی مردم و مخالفت دشمنانشان آسیب و ضرری بدانها نمی‌رساند، و آنها همچنان باقی‌اند تا آنگاه که امر خداوند (کمی قبل از وقوع قیامت) فرا می‌رسد.)

ما هم در این مقاله جهت ادای امانت و نصیحت امت اسلام به بحث در مورد نوروز پرداخته و حکم اسلام را در مورد آن بیان کرده‌ایم، به این امید که سبب هدایت این امت گردد، و آنها را از بند غفلت و ذلت برهاند، و در فتح قله‌‌های عزت یاورشان باشد و سببی باشد برای مفتضح کردن اهل نفاق و بدعت.

تذکر

اما قبل از شروع بحث لازم است به نکته‌ای اشاره کنیم و آن اینکه: در این مقاله در تأیید رأی بیان شده در مورد نوروز آیات و احادیثی را ذکر کرده‌ایم که در سالهای اخیر افرادی که خود را منتسب به اهل سنّت و جماعت دانسته، در بحث نوروز به برخی از آنها اسنّتاد جسته‌اند. ولی مشاهده خواهیم نمود که این آیات و احادیث نه تنها دلیلی بر صحت مذهب فاسد و اعتقاد ناصوابشان نبوده بلکه بالعکس دلایلی هستند در رد مذهب آنها.

علّت این اتفاق در بعضی از دلایل مورد استناد ولی اختلاف، در نتیجه حاصله از سوی طرفین و دور شدن یا دوری نمودن از رأی صواب از سوی آنها، آن است که منهج و راه و روش اهل سنّت و جماعت بر خلاف افراد مذکور بر سه اصل بنیان نهاده شده و مرجع آنها در اخذ و صدور احکام این سه اصل بوده که عبارتند از:
1. قرآن.
2. سنّت رسول خدا (ص).
3. پیروی از فهم و دریافت سلف این امت- علی الخصوص صحابه- در تفسیر آیات و احادیث.

و این رکن سوم یکی از مهمترین خصایص اهل سنّت است که وی را از فِرَقِ ضالّ و گمراه دیگر متمایز می‌گرداند. چرا که هر شخص گمراه و مبتدعی می‌تواند در تأیید ضلالت و گمراهی اش به نصی از نصوص قرآن و سنّت استناد جسته، ولی در همان حال به تحریف و تأویل فاسد آیات و احادیث مورد استناد بپردازد، برعکس اهل سنّت و جماعت که تمسک جستن به اقوال و افعال صحابه نشان بارز آن بوده و این خصلت به رکنی از ارکان روش و منهج آنها مبدل گشته است.

لازم به ذکر است که قسمت اعظم این رساله با اختصار شدید از کتاب«إقتضاء الصراط المستقیم» تألیفِ شیخ الاسلام ابن تیمیه: برگرفته شده است. چنانچه شخصی به تحقیق بیشتر نیاز داشته باشد می‌تواند به اصل کتاب مراجعه نماید. مؤلف کتاب مذکور در تأیید رأی صواب موجود در کتاب به بیش از 30 آیه از قرآن کریم، 100 حدیث از احادیث نبوی و اجماع صحابه بر حکم گرامیداشت اعیاد کفار و آثار روایت شده از سلف این امت، استناد جسته است.

حال پس از ذکر این مقدمه، به یاری خداوند متعال به بحث از نوروز و حکم اسلام در مورد آن می‌پردازیم.

نوروز و ریشه آن

نوروز اولین روز سال نزد آتش پرستان مجوسی و یکی از بزرگترین اعیاد آنهاست. گفته می‌شود اولین کسی که آن را جشن گرفته است یکی از پادشاهان فارس به نام جمشید بوده که جمشاد هم گفته‌اند.

مجوسیان در سبب نامگذاری این روز به این نام اختلاف نظر دارند. عده‌ای می‌گویند: آن روزی که طهومرت مرد و جمشید بر تخت پادشاهی نشست، را نوروز یعنی روزی جدید خواندند.

و بعضی دیگر بر این عقیده‌اند که نوروز آن روزی است که خداوند در آن روز نور را خلق کرده است.

و بعضی دیگر گمان می‌کنند که آغاز زمان گردش افلاک این روز بوده است.

مدت زمان نوروز نزد آنها 6 روز بوده که اول روز آن اولین روز از افریدون ماه (فروردین ماه) بوده که اولین ماه سالشان است. و روز ششم را نوروز بزرگ نامیده‌اند؛ چرا که خسروان (پادشاهان مجوس) در پنج روز اول نیازمندیهای مردم را رفع می‌کردند و در روز ششم به مجالس خلوت با خواصشان می‌پرداختند.

از عاداتشان در این روز این بوده که شب هنگام مردی زیباروی پشت در اتاق کسری(خسرو) تا صبح منتظر می‌شد، و هنگام صبح بی اجازه بر پادشاه وارد می‌گشت، هنگامی که پادشاه وی را مشاهده می‌کرد به وی می‌گفت: کیستی؟ از کجا آمده‌ای؟ به کجا می‌روی؟ اسمت چیست؟ چرا وارد شده‌ای؟ همراهت کیست؟ وی هم در جواب می‌گفت: من پیروز هستم، اسمم فرخنده است، و از جانب خداوند آمده‌ام، سامان و دولتی نیک را آرزومندم، و با تبریک و شاد باش آمده‌ام، و سال نو را با خود به همراه آورده‌ام. و سپس می‌نشست، و پس از او مردی دیگر با سینی طلا به دست وارد می‌شد که بر آن گندم، جو، گاودانه، نخود، کنجد و سدر بود و از هر کدام هفت خوشه و دانه و مقداری هم سمنو و همچنین دینار و درهم جدید قرار می‌داد و آنها را جلو پادشاه می‌گذاشت. سپس برای پادشاه هدایایی می‌آوردند و پس از آن مردم بر حسب درجات و قربتشان به حضور می‌رسیدند، آنگاه قرص نان بزرگی که از آن حبوبات تهیه شده بود بر مجمعه‌ای به حضور آورده می‌شد، وی هم از آن می‌خورد و پس از وی حاضرین از آن تناول می‌کردند. سپس می‌گفت: این روز جدیدی است، از ماهی جدید از سالی جدید و از زمانی جدید و لازم است که در آن هر چیزی نو گردد. و آنگاه بر بزرگان دولتش خلعت می‌پوشاند و بذل و عطا می‌کرد و هدایای رسیده را بر آنها تقسیم می‌نمود.

و از عادت مردم عوام فارس این بود که شب نوروز را آتش روشن می‌کردند و به آب‌پاشی در صبحش می‌پرداختند.

اعیاد مشروع و جایز در اسلام

نصوص شرعی متواتر و زیادی وجود دارند که اعیاد زمانی را در اسلام منحصراً دو عید سالیانه فطر و قرآن و عید هفتگی روز جمعه معرفی نموده‌اند، و هر عیدی غیر از این سه عید، از امور احداث شده در دین به‌شمار می‌روند که رسول خدا (ص) در احادیث زیادی به انجام دهنده آن وعید دخول به جهنم را داده است.

تشبه به کفار در اعیادشان

همچنین دلایل شرعی متواتر و زیادی موجود است که مسلمانان را از مشابهت با کفار در امور دینی آنها مخصوصاً اعیادشان نهی می‌کند.

دسته اول: دلایلی هستند که به طور مطلق از هرگونه مشابهتی با کفار نهی می‌کند: مانند حدیث «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»[1] (هرکس خود را شبیه قومی ‌گرداند، از آنها خواهد بود.) که شیخ الاسلام ابن تیمیه: در مورد این حدیث می‌فرماید: [تشبه نهی شده در این حدیث هم شامل آن شخصی می‌شود که عمل کفار را بدان علّت که آنها انجامش می‌دهند، انجام دهد؛ که این حالت بسیار نادر است، و هم آن کسانی را در بر می‌گیرد که عملّی را انجام می‌دهد و سپس معلوم می‌شود که کفار هم همانند آن را انجام می‌دهند، بدون آنکه هیچکدام به تقلید از دیگری پرداخته باشند.] و می‌فرماید: [حداقل حکمی که از این حدیث اخذ می‌شود تحریم تشبه به کفار است، هرچند ظاهر حدیث چنین اقتضا می‌کند که شخص مقلد از دایره اسلام خارج گردد.][2]

دسته دوم: دلایلی اند که از تشابه در امور بخصوصی نهی نموده‌اند: مانند حدیث: «جُزُّوا الشَّوَارِبَ وَأَرْخُوا اللِّحَى خَالِفُوا الْمَجُوسَ»[3] (سبیلهایتان را کوتاه کنید و ریشهایتان را ترک گفته (کوتاه نکنید)[و] بر خلاف مجوسیان عمل نمایید.)

دسته سوم: آیات و احادیثی اند که به صراحت از تشبه به کفار در اعیادشان نهی می‌کنند و تقلید از آن اعیاد را تبعیت از ضلالت و گمراهی آنها معرفی می‌کنند. مانند آیه 18 سوره جاثیه که خداوند می‌فرماید: «ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» «سپس ما تو را بر آیین و راه روشنی از دین قرار دادیم. پس از این دین پیروی مکن و بر این راه روشن برو، و از هوا و هوس کسانی پیروی مکن که[از دین] آگاهی ندارند.»

و بی‌شک همانندی با کفار از بارزترین دلایل مودت و محبت آنها است، محبت و مودتی که خداوند مؤمنین را از آن برحذر داشته و ابراز آن را سبب خروج از دایره اسلام معرفی نموده است؛ آنجا که می‌فرماید: «أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ»[4]«ای کسانی که ایمان آورده‌اید یهود و نصاری را دوستان[خود] مگیرید[که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند. و هرکس از شما آنان را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود.» و می‌فرماید: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ»[5] «مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند و [در همان حال] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‌اند، به دوستی برگزینند، هرچند که آنان پدران، پسران، یا برادران و یا اقوام و قبیلة ایشان باشند.»

حال با روشن شدن این مطلب که نوروز عیدی است از اعیاد مجوسیان (آتش‌پرستان) با استناد به آیات و احادیث به بیان حکم بزرگداشت و جشن گرفتن این روز از نظر شریعت اسلام می‌پردازیم:

دلایل جایز نبودن تشبه به کفار در اعیادشان

الف) قرآن کریم:

خداوند می‌فرماید: «وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»[6] «و بندگان خدا کسانی اند که در مجالس زور (منحرف و نادرست) حضور پیدا نمی‌کنند و هنگامی که [اتفاقی] بر اهل باطل و سخنان پوچ و یاوه گذر کردند؛ با انکار از آنها روی گردانده و دور می‌گردند.»

ابوالعالیه، طاوس، ضحاک، ربیع بن انس و غیر ایشان الزور را به [اعیاد مشرکین] تفسیر نموده‌اند. و در روایتی از ابن عباسم آمده است که می‌فرماید: [منظور از الزور اعیاد مشرکین است.][7]

هنگامی که خداوند شرکت نکردن در مجالس الزور را مدح فرموده است، شرکتی که صرفاً حضور دیداری یا شنیداری است و بس، همراهی کردن با آنها با انجام عمل الزور که حضور صرف در آن مجالس و استماع یا رؤیت تنها نیست، چه حکمی خواهد داشت؟ پس در حقیقت این آیه شرکت نجستن در اعیاد کفار را تشویق کرده است، و حضور در آن را بدان علّت که خداوند آن را الزور نامیده، مکروه می‌داند.

ب) سنّت رسول خدا (ص)

1. انس بن مالک می‌گوید: «قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَةَ وَلَهُمْ یَوْمَانِ یَلْعَبُونَ فِیهِمَا فَقَالَ مَا هَذَانِ الْیَوْمَانِ قَالُوا کُنَّا نَلْعَبُ فِیهِمَا فِی الْجَاهِلِیَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَکُمْ بِهِمَا خَیْرًا مِنْهُمَا یَوْمَ الْأَضْحَى وَیَوْمَ الْفِطْرِ»[8] رسول خدا (ص) (پس از هجرت از مکه) به مدینه تشریف آوردند واهالی مدینه دارای دو روز بودند[روز نوروز و مهرگان(یکی دیگر از اعیاد مجوسیان)] که در آن دو به بازی پرداخته و شادی می‌کردند، پیامبر ح فرمود: این دو روز چیست؟ عرض کردند: ما در زمان جاهلیت در این دو روز به بازی و شادی می‌پرداختیم، رسول خدا (ص) فرمود: خداوند دو روز دیگر را به جای آن دو برایتان قرار داده است که خیر و نیکی دنیا و آخرت در آن دو قرار دارد: روز عید قربان و روز عید فطر.

همچنانکه مشاهده می‌شود رسول خدا (ص) آن دو عید را تأیید نفرمود، و آنها را به حال خود رها نکرد تا طبق معمول به بازی در آن دو روز بپردازد، بلکه فرمود: خداوند آن دو را برایتان با دو روز دیگر عوض کرده است. و تعویض چیزی با چیز دیگر اقتضا می‌کند که مورد دوم ترک شود، چرا که امکان جمع شدن مورد تعویضی با شیء تعویض شده وجود ندارد و بدین علّت لفظ تبدیل و تعویض(در زبان عرب) استعمال نمی‌شود مگر آنکه جمع بین دو چیز ترک گفته شود. پس این قول رسول خدا (ص) که می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَکُمْ بِهِمَا خَیْرًا مِنْهُمَا» اقتضا می‌کند که از جمع بین (نوروز و مهرگان) با دو عید قربان و فطر و انجام همزمان آنها خودداری شود.

2. ام المؤمنین عائشه می‌فرماید: «دَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَعِنْدِی جَارِیَتَانِ مِنْ جَوَارِی الْأَنْصَارِ تُغَنِّیَانِ بِمَا تَقَاوَلَتْ الْأَنْصَارُ یَوْمَ بُعَاثَ قَالَتْ وَلَیْسَتَا بِمُغَنِّیَتَیْنِ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ أَمَزَامِیرُ الشَّیْطَانِ فِی بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَذَلِکَ فِی یَوْمِ عِیدٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَا أَبَا بَکْرٍ إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ عِیدًا وَهَذَا عِیدُنَا و فی روایة: یَا أَبَا بَکْرٍ إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ عِیدًا وَإِنَّ عِیدَنَا هَذَا الْیَوْمُ و فی روایة: دَعْهُمَا یَا أَبَا بَکْرٍ فَإِنَّهَا أَیَّامُ عِیدٍ»[9] ابوبکر (رض) داخل منزل شد در حالیکه دو کنیز(از کنیزان انصار) نزدم بودند که افتخارات و هجاهای انصار در جنگ بعاث که بین دو قبیله اوس و خزرج رخ داده بود را به شکل آواز می‌خواندند، ولی غنا و آوازخوانی پیشه آنها نبود. ابوبکر(رض) گفت: آوازهای شیطان را در خانه رسول خدا می‌خوانید؟- و آن واقعه در روز عید بود-، رسول خدا (ص) فرمود: هر قوم و طایفه‌ای را عیدی است، و این(روز) عید ما(مسلمانان) است. و در روایتی چنین آمده: برای هر قومی عیدی است، و عید ما(مسلمانان) این روز است و در روایتی چنین آمده: به حال خود رهایشان کن، چرا که ایام عید است. و آن روزها ایام عید قربان بود.

دلالت این حدیث بر بحث ما از چند جهت است:

1. این قول رسول خدا (ص) که می‌فرماید: «إِنَّ لِکُلِّ قَوْمٍ عِیدًا وَهَذَا عِیدُنَا» واجب می‌گرداند که هر قومی عید اختصاصی خودش را داشته باشد، چرا که حرف «لِـ» در کلمه «لِکُلِّ» اختصاص را می‌رساند، خداوند متعال می‌فرماید: «وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا»[10] «هر ملتی قبله‌ای دارد(که به هنگام نماز) بدانجا رو می‌کند.» می‌فرماید: «لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا»[11]«برای هر ملتی از شما شریعت و طریقی قرار داده‌ایم.» که این دو آیه بیان می‌کنند که هر قوم و ملتی باید قبله و شریعت اختصاصی خودش را داشته باشد. پس چنانچه یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و کفار دیگر عیدی داشتند که مختص آنها بود، در آن شرکت نمی‌کنیم، همچنانکه در قبله و شریعتشان مشارکت نمی‌کنیم، همچنین از آنها دعوت به عمل نمی‌آوریم که در اعیاد ما مسلمین شرکت جویند.

2. و این قول رسول خدا (ص) که می‌فرماید: «وَهَذَا عِیدُنَا» اقتضا می‌کند که عید ما تنها آن عیدی باشد که رسول خدا (ص) می‌فرماید. و همچنین در این قول پیامبر ح که می‌فرماید: «وَإِنَّ عِیدَنَا هَذَا الْیَوْمُ» معرفه شدن کلمه «یَوْمُ» با «الـ» گرفتن و مضاف واقع شدن، مبالغه را می‌رساند و چنین اقتضا می‌کند که جنس عید ما باید تنها از نوع اعیاد مشروع باشد.

اجماع

1. همچنان که معلوم است یهودیان، نصرانی‌‌ها و مجوسیان، در زمان صحابه و بعد از ایشان هم در شهرهای مسلمانان زیسته و به مسلمانان جزیه پرداخته و اعیاد خود را جشن گرفته‌اند؛ و به حکم فطرت بشری در درون مسلمانان نوعی تمایل نسبت به تقلید از اعمالی که آنها در اعیاد خود انجام می‌داده‌اند، موجود بوده است.

ولی یقیناً شخصی که بر سیره مطلع باشد می‌داند که مسلمانان در زمان پیامبر ح چنین کاری نکرده‌اند، بلکه روز عید کفار نزد ایشان و سایر مسلمانان روزی همانند دیگر روزهای سال بوده است، و هیچ عمل بخصوصی را در آن روز انجام نداده‌اند.

پس چنانچه دینی که مسلمانان از پیامبرشان ح آموخته بودند، آنها را از انجام عمل خاصی در آن روز نهی کرده بود، ناگزیر باید اشخاصی در میان آنان پیدا می‌شد که بعضی از افعال کفار را انجام دهد، زیرا همچنان که اشاره شد عادت آنها پیش از اسلام و کلاً فطرت بشر چنین اقتضا می‌کند. پس بدون شک آنها از جانب پیامبرشان ح از شرکت در اعیاد آنها منع شده بودند.

2. از شروط امام عمر (رض) که در زمان خلافتش بر اهل ذمه کتابی(یعنی یهود و نصاری) مقرر نمود و مورد اتفاق تمامی صحابه و فقهای بعد از ایشان هم واقع شد، یکی این بود که: آنها حق ندارند در سرزمینهای اسلامی آشکارا و در ملأ عام اعیاد خود را برپا نمایند.

پس اگر اتفاق مسلمانان بر این است که از برپایی علنی عید کفار جلوگیری شود، چطور برای خود مسلمان جایز است که به برگزاری آن بپردازد؟ آیا بزرگداشت آن اعیاد از سوی مسلمانان خطرناک‌تر از انجام آشکارای آن از سوی کفار نیست؟!

آثار و روایات منقول از صحابه و علما

1. امام عمر(رض) می‌فرماید: « اجْتَنِبُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فِى عِیدِهِمْ» «در روز عیدشان از دیدار و اجتماع با آنها، پرهیز کنید.» در این فرموده از اجتماع با آنها نهی شده است. کسی که اقدام به برپایی و بزرگداشت عید آنها می‌کند چه حکمی خواهد داشت؟

2. از عبدالله بن عمر(رض) به اسناد صحیح روایت می‌کند که فرمود: «من بنی ببلاد الأعاجم و صنع نیروزهم و مهرجانهم و تشبه بهم حتی یموت و هو کذلک حشر معهم یوم القیامة»؛ «هرکس در سرزمین کفار (مجوسی و غیره) سکونت گزیند و نوروز و مهرگان آنها را جشن بگیرد و همچنان بر این تقلید از آنها ادامه دهد تا از دنیا می‌رود، در روز قیامت با آنها محشور شده و از زمره آنان محسوب می‌گردد.» آنگاه ابن تیمیه: بعد از آوردن این اثر از عبدالله بن عمر می‌فرماید: مقتضی این حکم این است که فرد بواسطه مشارکت کردن آنها در تمامی این امور کافر می‌شود.

3. شیخ الاسلام ابن تیمیه: در مجموع الفتاوی می‌فرماید: «حضور پیدا کردن در اعیاد کفار و همچنین انجام عبادت خاصی در این روز جایز نمی‌باشد، پس جایز نیست که در اعیاد مشرکین امر بخصوصی انجام گیرد مانند: روزه گرفتن در این روز، تعطیل نمودن کار و شغل، پخت غذای مخصوص به مناسبت این روز، پوشیدن لباس جدید، حمام رفتن و کوتاه نمودن مو به این مناسبت.»

نکته

چنانچه فرض کنیم که یکی از علمای معتبر سلف یا یکی از امرا و خلفا عیدی را احداث کرده باشد و یا در یکی از اعیاد دینی یا دنیایی کفار شرکت جسته باشد، بنا به دلایل محکم شرعی عمل وی مردود است.

چرا که بعضی از ائمه و خلفا اجتهاداتی داشته‌اند که مخالف حق بوده که علمای سلف بر آنها خرده گرفته و آنها را رد کرده‌اند، و قطعاً هیچ کس بعد از انبیاء از خطا و لغزش معصوم نیست و هرکس به کتب شرعی بویژه کتب فقهی نظر افکند، در خواهد یافت که همه اشتباه می‌کنند حتی صحابه چه برسد به غیر ایشان.

امام شافعی: می‌فرماید: «أجمع الناس علی أن من استبانت له سنة عن رسول الله لم یکن أن یدعها لقول أحد من الناس»[12](علما اجماع دارند بر اینکه چنانچه امری بر شخصی آشکار شد که سنّت رسول خدا (ص) است، حق ندارد آن را به خاطر سخن هیچ کس، ترک گوید.) و باز می‌فرماید: «لا قول لأحد مع سنة رسول الله» (سخن هیچکس در برابر کلام رسول خدا (ص) اعتبار ندارد.)

شبهاتی که مخالفین تحریم نوروز وارد می‌کنند.

از شبهاتی که مخالفان تحریم این اعیاد ذکر می‌کنند، به دو مورد اشاره می‌کنیم:

1. آنچه که شما عید می‌نامید و حرام می‌دانید در حقیقت عید نیست بلکه فقط بزرگداشت یا مناسبت و یادبودی است بر خلاف اعیادی که در آنها اذکاری معین، نمازی بخصوص و یا اموری از این قبیل برپا می‌شود.

جواب:

آنچه شما بزرگداشت یا مناسبت و یا یادبود وقایع تکراری در سال، ماه و یا غیره می‌نامید، همان معنای عید است.

چرا که عید همچنان که شیخ الاسلام ابن: می‌فرمایند: «اسم لما یعود من الإجتماع العام علی وجه معتاد عائد إما بعد السنة أو بعود الأسبوع أو نحو ذلک»؛ «اسمی است که بر اجتماعی عمومی اطلاق می‌گردد که هر از چند گاهی با تجدید و نو شدن سال، هفته و امثال آنها، تکرار می‌گردد.» که با توجه به این تعریف مراسمی که هر از چند گاه به عنوان عزاداری برپا می‌شوند هم شامل معنای عید است.

پس به برگزار کنندگان نوروز و دیگر اعیاد کفار می‌گوییم:

آیا مگر هر ساله برای بزرگداشت نوروز بر سر سفره هفت سین و یا هر مجلس و اجتماع بزرگ و کوچک دیگر جمع نشده و از آن استقبال نمی‌کنید و مراسم خاصی را برگزار نمی‌کنید؟

پس در حقیقت آنچه شما انجام می‌دهید عید است، حال چه آن را عید بنامید و چه اسم دیگری برآن بنهید، چرا که حقیقت امر معتبر است نه اسامی.

مشاهده نموده‌ایم که بعضی زنا کرده و اسم دیگری بر آن می‌نهند، ربا می‌خورند اما چیز دیگری به آن می‌گویند، همچنانکه رسول خدا (ص) می‌فرماید: «یَشْرَبُ نَاسٌ مِنْ أُمَّتِی الْخَمْرَ یُسَمُّونَهَا بِغَیْرِ اسْمِهَا»[13]؛ مردمانی از امت من شراب خواهند نوشید ولی با اسم دیگری از آن نام خواهند برد.»

2. بعضی دیگر از مخالفین می‌گویند: این بزرگداشت‌‌ها به مناسبت تجدید طبیعت، آمدن بهار، تمام شدن سرما و اموری از این قبیل است، که هدف از انجام آن تشبه به کفار نیست، بلکه جزو عاداتی است که در شریعت اسلام اصل بر حلال بودن آنهاست.

جواب:

1. با توجه به تحقیقی که در اول بحث آوردیم معلوم شد که بزرگداشت مناسبتهای دینی همچون نوروز و کریسمس و مناسبتهای دنیوی همچون روز مادر، روز زن و روز جهانی کودک از کفار اخذ شده است. و چنانچه فرض کنیم که مسلمانان، خود عیدی بوجود آورده باشند و هیچ کافری قبل از آنها آن را انجام نداده باشد، این امر تشبه به آنها را نفی نمی‌کند، چرا که احداث اعیاد شاد یا غمگین جهت احیای مناسبتی معین، سنّت و شیوه کفار است.

2. برای تشبّه به کفار شرط نیست که شخص عملّی را به این علّت انجام دهد چون کفار آن را انجام می‌دهند، بلکه همین قدر کافی است که عمل انجام شده از امور اختصاصی کفار بوده و از آنها اخذ شده باشد، همچنانکه در این مورد در صفحات قبل قول شیخ الاسلام ابن تیمیه را آوردیم.

اشکال تشبه به کفار در اعیادشان

اعیاد کفار به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1. اعیاد دینی که از برگزاری آن قصد تقرب به خداوند را دارند، مانند عید نوروز و عید میلاد مسیح.

2. اعیادی که در اصل جزو دین کفار بوده، ولی سپس به مراسم و عاداتی جهانی مبدل گشته است، مانند عید المپیک یونانی‌‌ها. که مشابهت مسلمانان به آنها در این نوع از اعیاد به دو شکل روی می‌دهد:

الف) شرکت جستن در اعیادشان
ب) انتقال آنها به سرزمینهای اسلامی، که این حالت قبیحتر از حالت قبلی است.

یکی دیگر از صور تشبه به کفار مشابه ساختن اعیاد مسلمین به اعیاد کفار است.

در مورد نوروز هم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. برپایی چهارشنبه سیاه «چهارشنبه سوری».
2. خانه تکانی و تعویض اثاثیه منزل.
3. پهن نمودن سفره هفت سین و جمع شدن دور آن و انتظار حلول سال نو را کشیدن.
4. تبریک گفتن سال جدید و ارسال کارت تبریک.
5. عیدی دادن و عیدی گرفتن.
6. دید و بازدید و سرزدن به اقوام.
7. پوشیدن لباس نو به مناسبت این عید.
8. تعطیل نمودن مغازه، مدارس و غیره.
9. مسافرت نمودن به مناسبت این روز.
10. انجام آیین سیزده بدر.

و بطور کلی هر عملّی که به این مناسبت انجام شود.

چگونه از اعیاد کفار پرهیز کنیم؟

1. اجتناب از حضور در آنها.
2. پرهیز از انجام اعمالی که در اعیادشان انجام می‌دهند.
3. عدم استفاده از وسایل نقلیه‌ای که جهت حضور در عید بر آنها سوار می‌شوند.
4. هدیه ندادن به آنها در ایام عید و ترک خرید و فروشی که از طریق آن به برگزاری عید می‌پردازند.
5. کمک نکردن به مسلمانی که قصد تشبه به آنها در عیدشان را دارد. [یعنی اگر چنانچه مسلمانی در آن روز برخلاف عادت میهمانی برپا کرد، از حضور در میهمانی‌اش پرهیز شود، یا چنانچه مسلمانی در این ایام بر خلاف عادت چیزی را هدیه کرد، از قبول هدیه‌اش امتناع کرده- علی‌الخصوص هدیه‌ای که بر شباهت به آنها کمک می‌کند- و از فروش خوراک و پوشاکی که مسلمانان با استفاده از آن خود را شبیه کفار در عیدشان می‌گردانند، خودداری شود.][14]

6. تبریک نگفتن عید به آنها: امام ابن قیم: می‌فرماید: «تبریک و تهنیت گفتن مراسم کفر مختص به آنها به اتفاق حرام است، مثل اینکه شخصی عید را به آنها تبریک گفته و بگوید: عیدت مبارک، چنانچه گوینده این تبریک کافر نگردد، دست کم فعل حرامی را مرتکب گردیده و این گفته همچون تبریک گفتن سجده بردنشان برای صلیب است، بلکه چنین عرض تبریکی معصیت‌تر و نزد خداوند مبغوض‌تر است از اینکه به علّت نوشیدن شراب و قتل نفس و ارتکاب زنا و امثال اینها به آنها تبریک گفته شود.»[15]

انواع مفاسد حاصل از تشبه به کفار در اعیاد

1. همچنانکه اشاره شد اعیاد از جمله شرایع و آداب دینی است و موافقت با کفار در همه اعمال عید موافقت در کفر آنها، و موافقت در بعضی از فروع آن، موافقت در بعضی از شعب کفر است. و هیچ شکی در این نیست که همراه شدن با کفار در عیدشان به همراهی و موافقت با تمام کفر آنها منجر خواهد شد.

2. آنچه کفار در عید انجام می‌دهند، معصیت خداوند است؛ چرا که یا ساخته دست خودشان بوده و یا به پیامبرشان نسبت داده‌اند و یا منسوخ گشته است، که در هر دو صورت مسلمان با برگزاری آن عید دچار معصیت می‌گردد.

3. برگزاری گوشه‌‌هایی از آداب عید کفار، به انجام بیشتر اعمال عیدشان منجر خواهد گردید، و آنگاه که آن عید مشهور شد عامّه مسلمین به برگزاری آن می‌پردازند و اصل آن را فراموش می‌کنند، تا آنجا که به عادت بلکه عید آنها مبدل گشته و همچون اعیاد دینی محسوب می‌گردد، بلکه آن قدر بر آن می‌افزایند که سرانجام به مرگ اسلام و حیات کفر خواهد انجامید.

4. مشابهت با کفار در اعیادشان سبب سرایت رفتارهایی از جانب کفار خواهد شد که مورد لعن و نفرین خدا و رسولش هستند.

5. مشابهت با کفار سبب بروز محبت و دوستی آنها می‌گردد، دوستی و محبتی که شخص را از دایره اسلام خارج می‌گرداند.

6. به خاطرتعدد اعیاد و شروع پیش از موعد و خاتمه نیافتن سر وقت، زمان زیادی تلف می‌شود.

7. در طول این مدت عده‌ای برای شادی خود، آرامش و آسایش را از افراد زیادی همچون کودکان، افراد مسن و بیماران سلب می‌کنند.

8. چنین اعیادی سرمایه‌‌های کلانی را به هدر می‌دهد.

9. به علّت حاکم بودن فضای تفاخر و تکبر در جامعه، بر قشر فقیر جهت برگزاری این چنین اعیادی فشار زیادی وارد می‌شود.

10. در چهارشنبه سیاه که به چهارشنبه سوری مشهور است، محیط زیست به شدت آلوده گشته، پول زیادی بدون کمترین فایده‌ای هدر می‌رود و افراد زیادی زخمی و یا کشته می‌شوند.

11. غالباً در چنین اعیادی به جای ابراز محبت و به جای آوردن صله رحم که از خصوصیات اعیاد اسلامی است، جنگ و دعوا و کدورت به وجود می‌آید.

12. اختلاط و بی بند و باری و فساد و دورشدن از انسانیت به اوج خود می‌رسد.

13. مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر در این اعیاد افراد زیادی را بیمار کرده و یا به کام مرگ می‌فرستد.

حال برادر و خواهر مسلمانم! کدامیک از مواردی که در بالا بدان اشاره شد، واقعیت ندارد. اگر حقیقت دارند، آیا هیچکدام از آنها مورد تأیید اسلام است؟ اگر جوابت منفی است، پس چطور این روز را جشن می‌گیری؟ اگر عذابی همچون سونامی نازل شده و تو را هم در برگیرد، چه جوابی خواهی داشت؟ برادرم مگر نخواهی مرد؟ پس از مرگ و در گور تنگ و تاریک، در صحرای محشر و جهنم چه خواهی کرد؟ به کجا پناه خواهی برد؟

پس هم ظاهر و باطن خود را از تشبه به کفار تهی کن و هم به نیکوترین شیوه به ارشاد آنهایی بپرداز که به تقلید از کفار پرداخته‌اند.

چرا که تقلید از کفار جزو منکراتی است که زدودن آن بر حسب توان واجب است، همچنانکه رسول خدا (ص) می‌فرماید: «مَنْ رَأَى مِنْکُمْ مُنْکَرًا فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِکَ أَضْعَفُ الْإِیمَانِ و لیس وراءه حبة خردل من الایمان؛ هرکس در مؤمنان عمل یا قولی را مشاهده نمود که شرع تقبیحش نموده بود، با دستش جلوی آن منکر را بگیرد، اگر نتوانست با زبانش(یعنی با موعظه و نصیحت) منکر آن شود، و چنانچه با زبان هم نتوانست پس با قلبش آن را انکار کند (بدین شیوه که به آن راضی نباشد و در باطن به انکار آن بپردازد) که این مرتبه آخر ضعیف‌ترین شعبه ایمان و کم ثمرترینِ آن است و بعد از این مرتبه به اندازه دانه خردلی ایمان وجود ندارد.»

و صلی الله و سلم علی نبینا محمد و علی آله وصحبه و سلم


ارجاعات و منابع
-----------
[1] رواه ابوداود
[2] کتاب اقتضاء الصراط المستقیم ج 1 ص 237 و 238
[3] رواه مسلم
[4] مائده 51
[5] مجادله 22
[6] فرقان 72
[7] تفسیر ابن کثیر ج 3 و کتاب اقتضاء الصراط المستقمیم ج 1
[8] رواه ابی داود
[9] رواه بخاری و مسلم
[10] بقره 148
[11] مائدده 48
[12] إعلام الموقعین ج 2 ص 236
[13] رواه نسائی
[14] ابن تیمیه الاقتضاء ج 2 ص 915- 925
[15] احکام اهل الذمة ج 1 ص 144- 244